بیزارم از آن عشق که عادت شده باشد
یا آن که گدایی محبت شده باشد
خودبینی و خودخواهی اگر معنی عشق است
بگذار که آیینه نفرت شده باشد ادامه مطلب ...
ای داد دوباره کار دل مشکل شد
نتوان ز حال دل غافل شد
عشقی که به چند خون دل حاصل شد
پامال سبکسران سنگین دل شد ادامه مطلب ...
یک چشم من از روز جدایی بگریست
چشم دگرم گفت چرا ؟ گریه ز چیست
چون روز وصال شد فرازش کردم
گفتم نگریستی نباید نگریست ادامه مطلب ...
لخ ترین قصه دنیاست : صبح تا شب بخندی اما شب تا صبح تنهایی سیگار بکشی . . .
.
مهربانیت را به دستی ببخش که می دانی با او می مانی
وگرنه حسرتی می گذاری بر دلی که دوستت دارد !
.
ادامه مطلب ...
می خواهم داستانی از علاقه ام به تو را بنویسم . . .
یکی بود ، یکی . . . بی خیال . . . ! خلاصه اش می شود اینکه : دوستت دارم لعنتی . . . !
ادامه مطلب ...